اگر میتوانستم بروم ، میرفتم .
اگر میتوانستم قلبت را بشکنم ، دوایی برای درد قلب شکسته خود می یافتم.
اگر میتوانستم تو را به بازی بگیرم ، قلب من اینک بازیچه ای کهنه نبود.
اگر میتوانستم اشکت را درآورم ، اول از همه اشکهای خودم را پاک میکردم.
نه عزیزم من از تو دلشکسته ترم ، بیش از این مرا پریشان نکن ، من از تو خسته ترم.
اگر میتوانستم بدون تو بمیرم ، تا به حال صدها بار مردم ولی زنده شدم ، به عشق تو بیخیال آن دنیا شدم .
به تو عادت نکرده ام ، به عشق خیانت نکرده ام ، کاش میتوانستم فراموشت کنم ، تا امروز خودم یک فراموش شده نباشم ،تا امروز اسیر غصه ها نباشم ، دلتنگ و آرزو به دل نباشم ، به امید فردا نباشم ،فردا نیز مثل امروز سخت میگذرد نمیخوام بیش از سردرگم و پریشان باشم.
کاش میتوانستم رها شوم از زندان تو، دوباره بشکن قلبم را که حکم آزادی در دستان توست.
کاش میتواستم رها شوم ، خاک پای سرنوشت را ببوسم و از زندان تو آزاد شوم.
نظرات شما عزیزان:
|